سه‌شنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۹

از مکث های مدیدِ مدادِ سیاه..

نها چیزی که می ماند.. رد جوهری ست روان.. بر کاغذی سفید و برکاغذهای بعد.. آنها که زیر آن کاغذ بوده اند.. وقتی که روان نویس ات خوب می نویسد.. تنها چیزی که می ماند از آنهمه راه.. ردپای گمراهی است بر.. راه های بی نقشه.. نقشه های بیراه .. چاله هایی از تاکیدهای گنگ.. از مکث های مدیدِ مدادِ سیاه..

دوشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۹

چکه چکه حل می شوم در شب ..

نجوا می کنی مرا در گوش اش ... گریه می کند تو را آرام تر از اندوه ... نوشت ات می کند... چکه چکه از قلم اش می چکی .. بر دیوارهای شهر می پاشی ... نقش موشی بر دیوار ... نجوا می کند تو را در گوش ام .. گریه می کنی مرا آرام تر از باد ... نوشت ام می کند.. چکه چکه حل می شوم در شب ..