تمام اجزاء تن به احترامات کنار خواهند رفت
نفرت از قلب
مغز از عشق
و پا از دست
خواهند خواست
...
راهی باز خواهد شد از دل کوهات
و یخهای قندیلبستهی رگان
آینههای تکثیرت میشوند
...
اینبار میمیریم دوست من
در میمانی سیالات
در مینهیبی نادانات
در میاشکی شادانات
...
دیر کردهای ..
جهشیافتهترین سلول هستیام
جزیرهترین لختهی دریایی خونینام
نورم
دورم بگرد
بیا
بیا
بیا
خب
..
مالیدی
×××
فی بعدها عذابن